چشم ها

باز چشم ها در هم جرقه می زنند.

در چشم او من تصویر خود را که بر روی پرده های اشک میلرزد؛

میبینم و قلب او را که همچون ماهی قرمز و کوچکی در عمق چشمه ی ابی زلالی در تب و تاب است؛

از عمق بی انتهای چشم های او به چشم میبینم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد