(به باغ همسفران)
صدا کن مرا.
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه ی ان گیاه عجیبی است که تنها در انتهای صمیمیت حزن می روید.
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادارک یک کوچه تنها ترم.
بیا تا برایت بگویم چقدر تنهایی من بزرگ است......
کسی نیست ;
بیا زندگی را بدزدیم ان وقت
میان دو دیدار تقسیم کنیم.....
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.