بار دیگر در برم ای شاه خوبان امدی
با نگاهی گرمتر از برق سوزان امدی
قطره ی شوقت به چشم و خنده ی مهرت به لب
تا چه پیش امد که پیش ما بدینسان امدی
ناز کردی جور کردی از برم رفتی به قهر
الفتت نازم که از نازت پشیمان امدی
همچو رویایم بچشم دل نشستی سالها
لاجرم چون اشک از چشمم بدامان امدی
از میان ابرهای تیره ی هجران شبی
شام تارم دیدی و چون ماه تابان امدی
خوش رسیدی همچو جام می به میخوار ان شب
چون نسیم گل بمهجور گلستان امدی
روشنی بر چشم بر ره مانده ام دادی حبیب
همچو بوی پیرهن بر پیر کنعان امدی