کتاب پریشان


امید زیستنم  دیدن دوباره توست

قرار بخش دلم  تاب گاهواره ی توست

تو ای شکوفه ی ایام آرزومندی !

بمان که  دیده ی من روشن از نظاره ی توست


نگاه  پاک توام صبح اقتابی بود

 کنون چراغ شبم  چشم پر ستاره ی توست

به یک اشاره مرا رخصت پریدن بخش

که مرغ وحشی دل  رام یک اشاره توست


به پاره کردن اوراق هر کتاب مکوش

دلم کتاب پریشان پاره پاره ی توست


دلم چو موج بسر می دود ز بیم زوال

کرانه ای که پناهش دهد  کناره ی توست ....!!!!!


نظرات 1 + ارسال نظر
علی جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:23

احسنت به شما باز هم تشکر مینمایم دست شما درد نکند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد