کسی با سکوتش

مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد. 

 

کسی با نگاهش

مرا تا درندشت دریای خون برد.  

مرا بازگردان

مرا ای به پایان رسیده  

__ اغاز گردان.!

نظرات 2 + ارسال نظر
Meshki شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:37

من به یک احساس خالی دلخوشم
من به گل های خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطوره ها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دل خوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم

دلتنگی و عاشقی دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:56 http://ramindeltang.blogfa.com

سلام مرسی راوی عزیز بسیار زیبا حرف نداره به امید دیداری دوباره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد