امروز انقدر احساس تنهایی کردم که حتی گریه کردن هم بهم کمکی نکرد! 

امروز با چشمان خودم به  وضوح دیدم که دیگر دالتنگی ها هم از اندازه خود گذشتند!! 

تو میدانی که من آرزو کردم که دلتنگی های تو را هم داشته باشم اما...

خدایا  تو باید در عوض دل اونو  شاد نگه داری ....... 

دستانم رو باز میکنم  و اغوشم را به اندازه همه ی گریه ها و غم هایت باز میکنم. 

 

خدایا من چشمانم را می بندم ولی تو شاهد باش!

آه خدایا  تو شاهد باش

نظرات 1 + ارسال نظر
..یاعلی.. پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:38

سلام
حمدو سپاس مخصوص اوست که جز او نیست و جز برایش نیست
نگاشته ای خواندم و گویا دیدم که نادیده بود آنکه بود.
در برابرش زاری برای؛ آنچه برای اوست.
و درخواست برای آنچه انجام خواهد شد چه بخواهد و چه نخواهد.
فرزند آدم چه زود فراموش می کند که فراموش می کنند آنگونه که فراموش کرد و فراموش کردند.
مهمانی خداست شما هم دعوتید.ار میزبان هرچه بخواهید حاضر است که او قادریست توانا؛بخواهید و به این وقت مرا هم ؛اگر بود بها اندکی یاد کنید.
یاعلی از ..یاعلی..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد