-
هرگز
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 16:59
من تمنا کردم که تو با من باشی تو به من گفتی __ هرگز هرگز پاسخی سخت و درشت و مرا غصه ی این هرگز کشت.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مردادماه سال 1389 16:23
اه ای انیس روزگاران قدیم من ای یاد تو در تیره بختی ها ندیم من ایا خبر داری ازین رنج عظیم من: پیرانه سر دل را جوان دیدن عقل کهن را در مصافش ناتوان دیدن آه ای خداوند ای خداوند کریم من بر من ببخشای ین چنین را انچنان دیدن در من کسی چون مست چون میخواره می گرید بیچاره می گرید دلم بیچاره می گرید می پرسی ایا از چه خاموشم؟ ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 تیرماه سال 1389 02:06
بیند چو خدا در رخ زیبای محمد دل سیر نگردد ز تماشای محمد یزدان صدف کون و مکان خلق نفرمود الا ز پی گوهر والای محمد چون خواست خدا خمس رخ خویش ببیند کرد آینه اراسته سیمای محمد جان بخشی اگر معجزه عیسی ست عجب نیست کاو هست کمین بنده ی شیدای محمد سرچشمه ی انوار الهی است روانش گنجینه ی عرفان دل دانای محمد سودایی او باشم و سودا...
-
اخرین جرعه ی این جام........
شنبه 12 تیرماه سال 1389 15:59
همه می پرسند ؟ چیست در زمزمه ی مبهم اب؟ چیست در همهمه ی دلکش برگ؟ چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام و بلند که تو را می برد این گونه بی ژرفای خیال؟ ********* چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟ چیست در کوشش بی حاصل موج؟ چیست در خنده ی جام؟ که تو چندین ساعت مات و مبهوت به ان می نگری ؟ !!! __ نه به ابر نه به آب نه به...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 16:03
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست آن جا که باید دل به دریا زد همین جاست درمن طلوع آبی آن چشم روشن یاد اور صبح خیال انگیز دریاست گل کرده باغی از ستاره در نگاهت آنک چراغانی که در چشمان تو پیداست بیهوده می کوشی که راز عاشقی را از من بپوشانی که در چشم تو پیداست ما هر دو مان خاموش خاموشیم اما چشمان تو را در خموشی گفتگو هاست...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 تیرماه سال 1389 15:28
به جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی بشناختم خدا را چو شناختم علی را به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق تو...
-
صدای پا
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 14:57
در بیابان فراخی که از ان میگذرم پای سنگی کسی در دل شب با من و سایه ی من همسفر است. چون هراسان به عقب مینگرم هیچ کس نیست به جزباد و درخت که یکی مست و یکی بی خبر است. خاطر اشفته ز خودمی پرسم که اگر همره من شیطان نیست کیست پس این که نهان از نظر است ؟ پاسخی نیست بیابان خالی است کوه دست درختان تنهاست وانچه من می شنوم: بانگ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 15:43
ارزو کردن برای ما ادما مثل نفس کشیدن یه امر غیر قابل انکار هست . واسه همینه میگن ادما با ارزوهاشون زنده هستن . بهترین ارزوها چه ارزوهایی هستن داشتن سلامتی نبودن غم و غصه حل شدن مشکلات داشتن مال و ثروت و .............. اما برای من که تو دلم همه ی این اروزها هست داشتن یک لحظه با تو بودنه دیشب ارزو کردم که برای لحظه ای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 15:18
دوباره با من باش! بناه خاطره ام ای دو چشم روشن باش! هنوز در شب من ان دو چشم روشن است اگر چه فاصله ی ما......... چگونه بتوان گفت؟ کجایی ای همه خوبی تو ای همه بخشش چه مهربان بودی وقتی که شعر می خواندی چه مهربان بودی وقتی که مهربان بودی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 خردادماه سال 1389 01:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA به زمین تا که رسیدی همه جا زیبا شد هرچه گل بود شکفت و دل باران واشد هر فرشته به تو یک نام بهشتی می داد آسمان دید که مجموعه ی آن" زهرا " شد گفت آهسته که خورشید بتابد همه جا اینچنین نام تو اعلام به یک دنیا شد رسمشان بود عرب ها که به گل پشت کنند رحمت آمدنت مژده ی"...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 خردادماه سال 1389 00:48
ای خوشتر از خواب سحر گاهان هرگز باورم نمی امد که بر گردی در لحظه های تلخ بیداری به سوی من اما تو مهمان منی امشب من نیز چون ایینه بیدارم وز شوق این دیدار بی مانند گنگ است توپنداری زبان گفتگوی من. آری تو امشب میزبان بی زبانی داری کز از کلامی در نخواهی یافت زیرا که این اندوه با این شادی پنهان خاموش می سازد صدا را در گلوی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 خردادماه سال 1389 01:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA من از هیچ کس هیچ گله ای ندارم از هیچ کس توقعی ندارم. اگر کسی جانم را از من بگیرد قلبم را از حلقومم بیرون آورد و دور بریزد تمام عمر آزارم دهد آتشم بزند هر کاری بکند صبر می کنم. از او ناراضی نخواهم بود. او را بد نخواهم دانست. به او بد نخواهم گفت. میدانم که انسان ها اندیشه ها دل...
-
گریه
دوشنبه 10 خردادماه سال 1389 00:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ابر گریان غروبم که به خونابه ی اشک می کشم در دل خود آتش اندوهی را سینه ی تنگ من از بار غمی سنگین است پاره ابرم که نهان ساخته ام کوهی را آسمان گریه ی مستانه کند بر سر خاک بینوا من که درین گریه ی من مستی نیست همچو مه کاهش من از غم بی فردایی است همچو...
-
کتاب پریشان
جمعه 7 خردادماه سال 1389 15:09
امید زیستنم دیدن دوباره توست قرار بخش دلم تاب گاهواره ی توست تو ای شکوفه ی ایام آرزومندی ! بمان که دیده ی من روشن از نظاره ی توست نگاه پاک توام صبح اقتابی بود کنون چراغ شبم چشم پر ستاره ی توست به یک اشاره مرا رخصت پریدن بخش که مرغ وحشی دل رام یک اشاره توست به پاره کردن اوراق هر کتاب مکوش دلم کتاب پریشان پاره پاره ی...
-
نیایش
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 14:35
ای افریدگار! دیگر به سرد مهری خاکسترم را مبین امشب صفای آبم و گرما ی آتشم امشب به روی تست دو چشم نیاز من امشب به سوی تست دو دست نیایشم Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 امشب ستاره ها همه در من چکیده اند سرب مذاب پر شده در کاسه ی سر من هر قطره ای زخون تنم شعله می کشد من آتش روانم !...
-
دیدار
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 00:23
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA من او را دیده بودم: نگاهی مهربان داشت غمی در دیدگانش موج می زد که از بخت پریشانش نشان داشت نمی دانم چراهر صبح هر صبح که چشمانم به بیرون خیره میشد میان مردمش میدیدم و باز غمی تاریک در من چیره می شد شبی در کوچه ای دور __ از ان شب ها که نور ابی ماه زمین و اسمان را رنگ می کرد از...
-
تقدیر
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 15:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 آ زرده از انم که مرا زندگی آموخت ازرده تر از انکه مرا توش و توان داد سوداگر پیری که فروشنده ی هستی است کالای بدش را به من افسوس گران داد!! گفتم که زبان درکشم و دیده ببندم دیدم که دریغا ! نه مرا تاب درنگ است وه کز پی ان سوز نهان در رگ و خونم خشمی است...
-
گل ماه
جمعه 31 اردیبهشتماه سال 1389 15:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 گل ماه (( این ترک نیست به رخساره ی ما)) اینه گفت. ((چین پیری است.......)) تو گفتی ........ که به سیمای شماست بغض او پر شد و در چشم زلالش ترکید: از غم توست شیاری که به پیشانی ماست...
-
ناگفته
پنجشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1389 18:40
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA نا گفته شعریست در دلم شعری که لفظ نیست هوس نیست ناله نیست شعری که اتش است شعری که میگذارد و می سوزدم مد ام شعری که کینه است و خروش است و انتقام شعری که اشنا ننماید به هیچ گوش شعری که یستگی نپذیرد به هیچ نام شعریست در دلم شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود میخواهمش سرود و نمی...
-
بیگانه
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 01:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ا گر روزی کسی از من بپرسد که دیگر قصدت از این زندگی چیست؟ بدو گویم که چون میترسم از مرگ مرا راهی به غیر از زندگی نیست. من ان دم چشم بر دنیا گشودم که بار زندگی بر دوش من بود چو بی دلخواه خویشم افریدند مرا که چاره ای جز زیستن بود من اینجا میهمانی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 00:44
محبوب من بیا تا اشتیاق بانگ تو در جان خسته ام شور و نشاط عشق بر انگیزد. من غرق مستی ام از تابش وجود تو در جام جان چنین سرشار هستی ام. من بازتاب صولت زیبایی توام ایینه شکوه دلارایی توام.
-
شعری از حمید مصدق
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 15:42
دیدم در ان کویر درختی غریب را محروم از نوازش یک سنگ رهگذر تنها نشسته ای بی برگ و بار زیر نفسهای افتاب در التهاب در انتطار قطره ی باران در ارزوی اب . ابری رسید ـ چهره درخت از شعف شکفت. دلشاد گشت و گفت: ((ای ابر ای بشارت باران! ایا دل سیاه تو از اه من بسوخت؟! غرید تیره ابر برقی جهید و چوب درخت کهن بسوخت.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 01:13
با ر دیگر در برم ای شاه خوبان امدی با نگاهی گرمتر از برق سوزان امدی قطره ی شوقت به چشم و خنده ی مهرت به لب تا چه پیش امد که پیش ما بدینسان امدی ناز کردی جور کردی از برم رفتی به قهر الفتت نازم که از نازت پشیمان امدی همچو رویایم بچشم دل نشستی سالها لاجرم چون اشک از چشمم بدامان امدی از میان ابرهای تیره ی هجران شبی شام...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 01:06
وقتی که هیچ چیز نداری وقتی که دست هایت ویرانه هایی هستند بی هیچ انتظاری حتی بی هیچ حسرتی دیگر چه بیم ان که تو را افتاب و ماه ننوازند؟ وقتی میعادی نباشد رفتن چرا؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 00:32
دلی که از بی کسی غمگین است هر کسی را می تواند تحمل کند!
-
از خدا نمی رسد صدا ( گزیده ای از شعر فریدون مشیری)
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 15:35
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ای ستاره ها که از جهان دور چشم تان به چشم بی فروغ ماست! نامی از زمین و بشر شنیده اید؟ در میان ابی زلال اسمان موج درد و خون و اتشی ندیده اید؟ گوشتان اگر به ناله ی من اشناست از سفینه ای که می رود به سوی ماه از مسافری که می رسد ز گرد راه از زمین فتنه...
-
قصه
شنبه 11 اردیبهشتماه سال 1389 01:04
قصه رفتم به کنار رود ــــ سر تا پا مست ــــ رودم به هزار قصه می برد ز دست چون قصه ی درد خویش با او گفتم لرزید و رمید و نالید و رفت و شکست.
-
گزیده ای از شعر (به باغ همسفران) سهراب
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 23:32
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 (به باغ همسفران) صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه ی ان گیاه عجیبی است که تنها در انتهای صمیمیت حزن می روید. در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادارک یک کوچه تنها ترم. بیا تا برایت بگویم چقدر تنهایی من بزرگ است ...... کسی نیست ;...
-
ارزو
پنجشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1389 01:23
چشم هایم را بستم وسعی کردم چند قدمی را چشم بسته راه بروم. در ابتدا فقط به این فکر میکردم که چگونه میتوانم تعادلم را حفظ کنم: چند قدم جلوتر تار یکی را حس کردم؛ وبعد از ان تنهایی!!!!! چیزی که من از ان ترس داشتم و دارم. من چشم هایم را باز میکنم و باز خواهم کرد و در دل ارزو میکنم که تو و دستانت را داشته باشم.
-
خواهش دل
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 01:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ب مان ایشب که تاریکی و بیداری دلم خواهد برو ای مه که اندوه شب تاری دلم خواهد بیا ای غم بیا ای مونس شب های تار من که امشب از توهمدردی و همکاری دلم خواهد بسوز ای جان که جانی اتش افروز ارزو دارم بکاه ای تن که رنجوری بیماری دلم خواهد برنجان و بنالانم...